رنگ كيفيتي است كه از ظاهر چيزي ديده ميشود مانند سفيدي، سرخي، سبزي، زبيدي1 و…. تاج العروس گفته است: رنگ كيفيتي است كه از قرمزي و زردي و جز آن به وسيله چشم درك ميشود.2 ابنمنظور در اين باره گويد: رنگ هيأتي است چون سياهي و قرمزي، رنگ هر شئ چيزي است كه باعث تمايز آن شئاز شئ ديگري ميشود.3 بنابراين بايد گفت كه رنگ از مفاهيم بسيار واضح و معروف درميان عرف و فرهنگهاي عمومي است، به گونهاي كه برخي از اهل لغت نيازي به تعريف آن نديدهاند.4 نكته مهم تفاوت آن با نور است، كه در قسمت بعد بدان ميپردازيم.
مفهوم نور نيز چون رنگ از نظر عرفي بسيار بديهي و غير قابل نياز به توضيح است. شيخ سهروردي در اينباره ميفرمايد: «ان النور لايحتاج الي تعريف…، لا شئاظهر من النور فلا شئ اغني منه عن التعريف»5؛ نور به تعريف احتياج ندارد؛ زيرا هيچ چيزي ظاهرتر از نور نيست. از اين رو هيچ چيز در تعريف بينيازتر از نور نيست.
ملاصدرا نيز در اين باره ميگويد: «النور غني عن التعريف كتعريف المحسوسات»6؛ نور چون ديگر امور حسي، مستغني از تعريف است.
علامه طباطبايي ميفرمايد: مفهوم نور واضح است. نور چيزي است كه به وسيله آن اجسام ستبر و متراكم، قابل رؤيت ميشوند.7
برخي از پژوهشگران در تعريف نور از ديدگاه علم فيزيك گفتهاند: تابش مرئي الكترومغناطيس است كه در خلأبا سرعت298000 كيلومتر در ثانيه انتشار پيدا ميكند.8
نرمان. مان، درباره مفهوم فيزيكي نور گويد: درباره نور چنين تصور ميشود كه از تركيب امواج الكترو مانيتيك و امواج انرژيِنوراني كه از يك منبع مثل خورشيد سرچشمه ميگيرد، تشكيل ميشود.9
دهخدا، نور سفيد را مجموعه هفت رنگ ـو نه هفت نورـ دانسته، گفته است: رنگهاي اصلي كه به وسيله منشور ظاهر ميگردد، هفت رنگ است: قرمز، نارنجي، زرد، سبز، آبي، نيلي و بنفش.
نيوتن دانشمند معروف قرن هيجدهم، نخستين بار حدس زد كه بايد نور سفيد مجموعه اين رنگها باشد. اين امر را به وسيله گردش صفحه معروف خودش آزمود و ثابت كرد مجموعه اين رنگها با هم، اثر نور سفيد بر چشم ميگذارند.10 البته تعبير دهخدا خالي از تسامح نيست و صحيح ـهمانگونه كه مان و ديگران گفتهاندـ اين است كه گفته شود نور سفيد، مجموعه هفت نور و يا به تعبير دقيقتر، مجموعه همه امواج نوري است.11
در اينكه نور و رنگ تفاوت دارند يا نه، پاسخهاي گوناگوني از سوي فلاسفه و دانشمندان داده شده است. صدر المتألهين در اين باره گويد: برخي بر اين باوراند كه رنگ، حقيقتي ندارد و كليه رنگها خيالياند و سفيدي به نور و سياهي به ظلمت باز ميگردد و ديگر رنگها از تفاوتي كه در تركيب اجسام شفاف با هوا وجود دارد، تخيل ميشوند. ولي پژوهشگران گويند كه رنگها كيفيّاتي حقيقي هستند؛ گرچه در مواردي تخيلياند.12
ملا صدرا نور و رنگ را چون ماهيت و وجود ميداند كه در هر شياي بالذات، يكي هستند و به اعتبار متغاير.13
ملاصدرا در توضيح مطلب فوق گويد: زيرا مفهوم نور به وجود خاصي كه عارضِبرخي از اجسام ميشود، باز ميگردد و ظلمت يعني عدم آن وجود خاص؛و سايه يعني عدم في الجمله آن وجود خاص؛رنگ، تركيبي است با صورتهاي مختلف ميان حاملِاين وجود نوري و حامل عدم آن. وي در ادامه با اشاره به ضعف سخن كساني كه رنگها را زايد بر مراتب تركيب نورها ميدانند، نتيجه گرفته كه هم صحيح است بپذيريم نور، ظهور رنگ است و هم صحيح است كه بگوييم نور، رنگ نيست. زيرا از آن جهت كه نور است، مختلف نيست و تركيب با عدم يا ظلمت در آن راه ندارد، به خلاف رنگها كه مختلفاند.14
نتيجهاي كه به طور خلاصه از سخن ملاصدرا ميتوان گرفت، اين است كه نور و رنگ دومفهوم متغايراند ولي مصداقاًيكي هستند. بنابراين تفكيك دقيقي از آنها در جهان خارج نميتوان ارائه كرد.
شهيد پاكنژاد ضمن بحث از رنگ سفيد گفته است: «قرآن هم اولين اشعههاي ارسالي از طرف خورشيد را به رنگ سفيد معرفي فرموده: «كلوا واشربوا حتي يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود» (بقره، 2/187)
وي در دنباله مطلب، طي نتيجهاي كه از كاربرد رنگهاي سفيد در قرآن گرفته، ميگويد: «به طوري كه ملاحظه فرموديد، بسط دانه رنگ سفيد از ظاهر جماد هست تا رخساره بهشتيان…»15چنانكه پيداست ايشان بر اشعههاي ارسالي از سوي خورشيد به زمين و نور رخسار بهشتيان، رنگ اطلاق كرده است.
برخي از محققان در توضيح رنگهاي اصلي و منشأ نور سفيد گفتهاند: «رنگهاي اصلي… هفت رنگ است… نيوتن… نخستين بار حدس زد كه بايد نور سفيد مجموعه اين رنگها باشد… و ثابت كرد مجموعه اين رنگها با هم، اثر نور سفيد بر چشم ميگذراند.»16
در عبارت فوق، نور سفيد مجموعه هفت رنگ دانسته شده است. برخي ديگر در اين باره گفتهاند: «آنچه ما رنگ ميناميم، به درازاي موج نور بستگي دارد. چنانكه طول موج رنگ قرمز بيش از ساير رنگهاست و بنفش داراي كوتاهترين طول موج ميباشد و درازاي رنگهاي ديگر، ميان اين دو مقدار است.»17
بنابراين متوجه ميشويم كه دانشمندان علوم تجربي نتوانستهاند تمايز دقيق و آشكاري ميان نور و رنگ بيان كنند و با نوعي تسامح از آن گذشتهاند، اما كساني چون ملاصدرا تفاوت ميان آنها را بيان كردهاند.
در قرآن از رنگهاي زرد، سبز، سفيد، قرمز و سياه به صراحت ياد شده و از رنگهاي ديگر به اجمال.
جداي از رنگهاي طبيعي و حسي، از رنگ ديگري نيز در قرآن سخن به ميان آمده و آن رنگ الهي است. در آيه 138 سوره بقره در اين باره ميخوانيم: «صبغةاللّه ومن احسن من اللّه صبغة ونحن له عابدون»؛ رنگ خدايي [بپذيريد] و چه رنگي از رنگ خدايي بهتر؟! و ما تنها او را ميپرستيم.
اين آيه، دنباله آياتي است كه خداوند از مردم خواسته است، به او و دستورات وحياني او كه بر رسول خدا(ص) و ديگر پيامبران نازل كرده، ايمان بياورند و از تفرقه بپرهيزند. در اين آيه از چنين ايماني، به رنگ الهي تعبير شده است.18
رنگهايي كه به اجمال ياد شدهاند:
در قرآن مجيد ضمن چند آيه به بسياري از رنگهاي موجود در طبيعت اشاره شده است:
«الم تر ان الله انزل من السماءماءً فاخرجنا به ثمرات مختلفاًالوانها…. ومن الناس والدواب والانعام مختلف الوانه كذلك انما يخشي اللّه من عباده العلماءان الله عزيز غفور»؛ آيا نديدي خداوند از آسمان، آبي فرو فرستاد كه از آن ميوههايي رنگارنگ بر آورديم…؟! و از انسان و جنبندگان و چهارپايان انواعي با رنگهاي مختلف آفريديم. حقيقت اين چنين است كه از ميان بندگان خدا تنها دانشمندان از او ميترسند. خداوند عزيز و غفور است.
«ومن آياته خلق السموات والارض واختلاف السنتكم والوانكم إن في ذلك لآيات للعالمين»؛ و از جمله نشانههاي خداوند، آفرينش آسمانها و زمين و تفاوت زبانها و رنگهاي شماست. در اين موضوع، نشانههايي است براي انديشمندان.
شهيد پاكنژاد درباره شگفتيها و وجه اعجازي اين دو آيه گويد:
الف) به رنگهاي گوناگون جمادات و نباتات و حيوانات اشاره شده است.
ب) در رأس هر سه مطلب يعني در آغاز آيه، سخن از نزول باران است و به دنبال آن، ابتدا به رنگهاي نباتات و بعد جمادات و آنگاه انسان و جنبندگان و انعام اشاره شده است. و ما ميدانيم رابطه نباتات با آب باران و رنگها، بيشتر از جمادات و جمادات بيشتر از انسان و جنبندگان و انعام است. بدين معنا كه با نزول باران ـكه در هر عمل شيميايي وجود آب لازم استـ گياهان، رابطه رنگي فتوسنتزي كلروفيلي داشته و جمادات با عوالم شيميايي رنگين شده و حيوان و انسان نيز با اعمال شيميايي مخصوص، پيگمانها و رنگدانههاي خود را ميسازند و قرآن به هر سه قسمت اشاره كرده است.19
«وما ذرأ لكم في الارض مختلفاًالوانه ان في ذلك لاية لقوم يذكرون»؛ و آنچه را كه خداوند براي شما در زمين به رنگهاي مختلف آفريد [نيز مسخر شما ساخت] در اين موضوع، نشانه روشني براي گروهي كه متذكر ميشوند، وجود دارد.
واژه «ذرأ» به معناي «خلق»20 و «ما ذرأ» شامل كليه نعمتهايي است كه خداوند متعال در روي زمين براي رفاه انسان ايجاد و در اختيار او قرار داده است. طبرسي ذيل اين آيه گويد: «يعني خداوند براي پايداري بدنهاي شما پوشيدنيها و خوردنيها و مناكح را در زمين آفريد. اين آيه شامل انواع حيوانات و نباتات و معادن و جز آن از نعمتها ميگردد.»21
«ثم كلي من كل الثمرات فاسلكي سبل ربك ذللاًيخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فيه شفاءللناس ان في ذلك لايةلقوم يتفكرون»؛ سپس از تمامي ثمرات و شيره گلها بخور و راههايي را كه پروردگارت براي تو تعيين كرده است، براحتي بپيما. از درون شكم آنها نوشيدنياي با رنگهاي مختلف خارج ميشود كه در آن براي مردم شفاست. به يقين در اين موضوع، نشانه روشني براي انديشمندان وجود دارد.
از آنجايي كه خداوند مهربان به حالتهاي مختلف انساني و گرايشهاي گوناگون او نسبت به رنگ خوردنيها و نوشيدنيها توجه داشته، عسل را نيز به رنگهاي متفاوتي خلق و در اختيار انسان قرار داده است. و اين واقعيتي است كه نوع بشر از قديم الايام تا كنون رعايت ميكرده، سفره غذاي خويش را با خوردنيهاي متفاوت و ملوّن، تزيين ميكرده است. و امروزه هم انسان از راه عناصر طبيعي و يا غير طبيعي و به وسيله مصنوعات شيميايي يا تركيبي از محصولات طبيعي و شيميايي به رنگ غذاها و نوشيدنيها و تزيين آنها ميپردازد. شهيد پاكنژاد درباره رنگهاي مختلف عسل كه متأثر از گياه مورد استفاده زنبور است، گويد:
«بر حسب آنكه زنبور بر چه گلي و ثمرهاي نشسته و از آن بهرهاي براي بوجود آوردن عسل برداشته، رنگ آن تفاوت ميكند. چنانچه عسل گلِزيزفون (شيردار)، قهوهايِتار، و از زيزفون نقرهاي، سفيد، از شمشاد، بيرنگ، از تيره خردلها، زرد رنگ (خردل سفيد با رنگ سفيد)، از مارچوبه و تيره ماش و باقلا، مايل به سبز، و از phacelie، عسل سفيد و از فاميل Pseudoacasia، سفيد، از سوفراژ اپونيكا، زرد، از شبدر سفيد، سفيد، از اسپرسها، سفيد، از نعناعيان، عسل روشن، از رومادنيها، زرد طلايي، از بادرنجويه، عسل سفيد، [از] تمشك، سفيد [از] گل گاوزبانيان، روشن، [از] سارازينها، قرمز، [از] گالئوبسيها، خرمايي رنگ، [از] پيسينلي (pissenlit)، خوشرنگ طلايي، [از] سانتوره، آبي مايل به سبز، [از] فروگينوم، سفيد، [از] آويكولار، كم رنگ، [از] ارالياسهها، سفيد، [از] نارنجها، سفيد، [از] شوندها، سفيد و حتي نوعي ساپين داسهها، عسل سياه رنگ ميدهند.»22
از آيه 69 سوره نحل بخوبي ميتوان فهميد كه ميان رنگ گلها و محصولي كه زنبور عسل توليد ميكند، ارتباط مستقيمي وجود دارد. حتي برخي گويند كه در آيه شريفه به اين نكته توجه شده كه رنگ عسل در تأثير بر بيماريها دخالت دارد و به علاوه در آيه مزبور به طور ضمني اشاره شده كه عسل در زمره شيرينيهاست. زيرا رنگ گلها از قندهاي گياهي است و بالتبع محصول آن يعني عسل هم شيرين خواهد بود. دكتر پاكنژاد در اين باره گويد:
«در اينجا توجه فرموديد كه قرآن بين رنگ گلهايي كه از آن بهرهبرداري شده و رنگ عسلها چگونه ارتباط برقرار كرده و چگونه عسل را در زمره غذاهاي شفابخشي در آورده كه رنگشان در اين امر دخالت دارد. و نيز عسل را جزو شيرينيها محسوب داشته؛زيرا همانطور كه گفتيم رنگ گلها نيز از قندهاست.23
شهيد پاكنژاد در جايي ديگر مشابه مطالب پيشين را گفته و افزوده است كه: اثر درماني هرعسلي، اثر درماني همان گياهي است كه از آن ساخته شده است: «در آيه مربوط به عسل [آيه 69 سوره نحل] شفاي آن را بسته به رنگ عسل دانسته؛و چون رنگ عسل بيشتر مربوط به رنگ و اثر گياهي است كه مورد استفاده زنبور قرار گرفته، از اين رو شفاي هر رنگي از عسل، اثر شفا دهندگيِهمان گياهِمورد استفاده را دارد.24
«الم تر انّ الله انزل من السماءماءً فسلكه ينابيع في الارض ثم يخرج به زرعاًمختلفاًالوانه…»؛ آيا نديدي خداوند از آسمان، آبي فرو فرستاد و آن را به صورت چشمههايي وارد زمين نمود، سپس با آن زراعتي به عمل آورد كه رنگهاي گوناگوني دارد؟!
رنگهايي كه به تفصيل ياد شدهاند:
رنگ زرد انواع متنوعي دارد و تمامي آنها زيبا نيست. در قرآن مجيد از رنگ زرد و برخي از انواع آن سخن به ميان آمده و تعدادي از مصاديق زشت و زيباي آن به تصوير كشيده شده است:
قرآن كريم به زرد گاوي و به تعبيري زرد ليمويي در آيه69 سوره بقره اينگونه اشاره فرموده است: «صفراءفاقع لونها تسّر الناظرين». اين آيه در دنباله آيات67 و68 سوره بقره درباره ويژگيهاي گاوي بوده كه خداوند در راستاي يافتن قاتل فردي از قوم حضرت موسي(ع) دستور ذبحش را به آنان داده بود و اين قومِكوته فكر با پرسشهاي مكرر خود ـكه بهانههايي بيش نبودـ به دنبال دانستن خصوصيات دقيق آن گاو بودند و سرانجام با آنكه به اطلاعات مورد نظر خويش رسيدند، ولي تمايلي به انجام تكليف الهي نداشتند: «فذبحوها وما كادوا يفعلون» (بقره، 2/71) زيرا قيمت گاوي كه ميبايست به ذبحش بپردازند، بسيار زياد بود. اما سرانجام از روي نيتي زشت و پليد به اين كار اقدام كردند؛ زيرا به حضرت موسي(ع) سوءظن داشتند و ميپنداشتند كه آن حضرت قاتل واقعي است و اميدوار بودند با ذبح آن گاو آن حضرت رسوا شود.25
مرحوم فيض كاشاني در مورد اين آيه و رنگ گاو مورد نظر كه با ويژگي «صفراءفاقع» معرفي شده، گفته است: مقصود از «صفراءفاقع» زرد زيباست كه نه از كميِرنگِزرد به سفيدي بزند و نه از پُري به سياهي.26 شهيد پاكنژاد اين نوع از رنگ زرد را ليمويي دانسته و گفته است: «در اينجا تأييديه قرآن مجيد را درباره اين مطلب ذكر كنيم كه نوعي از رنگ زرد ليمويي مخصوص را بهجت آورد و مسرتبخش دانسته، ميفرمايد: «صفراءفاقع لونها تسر الناظرين…»27
شهيد پاكنژاد درباره ويژگيها و خواص گاو زردي كه در قرآن مجيد از آن ياد شده، گفته است:
1. رنگ مسرتآور بر دوشنده شير اثر مطلوب ميگذارد و باعث ميشود دوشيدن شير بهتر انجام گيرد. و اين اشاره به اثر رواني رنگ است كه اسلام بدان اشاره كرده است.
2. رنگ زرد مخصوصي، فرار دهنده پشههاست و ممكن است گاوهايي كه چنين رنگي دارند از حملات پشهها در امان و مصون باشند و به نوعي از بيماري كه ناقل آن پشه است، محفوظ بمانند و بالتبع انسان را هم دچار نسازند.
3. به طور كلي ممكن است گاو زرد، مصونيت مخصوصي در برابر برخي از بيماريهاي مشترك ميان انسان و دام داشته باشد و در نتيجه براي انسان، پرفايدهتر باشد و زيان كمتري به او برساند.28
4. آنچه يقيني است نه احتمالي، اينكه نسبت تركيبات شير بر حسب رنگ موي انسان متغير است. و اين حاصل تحقيقات دودانشمند غربي به نامهايVernots و Beavrel است. آنان با زحمات زياد خود، دنياي دانش را آگاه ساختند كه تركيبات متغير شير با رنگ مو [ي] انسان ارتباط دارد. براي اسلام اين افتخار بس كه14 قرن قبل به اثر رنگ در دگرگوني تركيبات شير حتي در چهارپايان اشاره كرده است.29
وي در ادامه درباره برتري شير گاو زرد گويد: «در كتابهاي اسلامي مبحثي است تحت عنوان استحباب اختيار گوسفند سياه و گاو زرد براي شير و خوردن با عسل و خرما. گمان نميكنم اين بحث در تحولات علوم جديد تغذيه هنوز وارد شده باشد كه شير گاو زرد و گوسفند سياه از شير گاو سياه و گوسفند سفيد بهتر است. به هر حال، ذكر اين نكته كه شير با عواملي از جمله رنگ حيوان ارتباط كمي و كيفي دارد، از معجزات قرآن است.»30
قرآن مجيد به اين نوع از رنگ زرد در آيه20 سوره حديد و آيه51 سوره روم و21 زمر اشاره كرده است. در سوره حديد در نكوهش زندگي دنيوي و عدم ثبات و ناپايداري آن به همراه تمثيلي ميفرمايد: «اعلموا انما الحيوة الدنيا لعب و لهو وزينة وتفاخر بينكم وتكاثر في الاموال والاولاد كمثل غيث اعجب الكفار نباته ثم يهيج فتراه مصفرا ثم يكون حطاماً…»؛ بدانيد زندگي دنيا بازيچه و لهو و زينت و فخر فروشي و زيادهطلبي در اموال و اولاد است همانند باراني كه برزگران را به شگفتي مياندازد. آنگاه آن زراعت به تحرك ميافتد، پس آن را زرد ميبيني و بعد خشك ميگردد.
در آيه51 سوره روم بعد از آنكه به نشانه رحمت الهي يعني زنده شدن زمين پس از مرگ آن اشاره شده، آمده است: «ولئن ارسلنا ريحاًفرأوه مصفرّاًلظلوا من بعده يكفرون»؛ و اگر بادي بفرستيم و باغ خود را زرد و پژمرده ببينند، راه كفران پيش ميگيرند.
در آيه21 سوره زمر آمده است: «الم تر ان اللّه انزل من السماءماءً فسلكه ينابيع في الارض ثم يخرج به زرعاًمختلفاًالوانه ثم يهيج فتريه مصفراًثم يجعله حطاماً…»؛ آيا نميبيني خداوند از آسمان، آبي فرو فرستاد و آن را به صورت چشمههايي وارد زمين كرد؟! سپس با آن زراعتي به عمل ميآورد كه رنگهاي مختلفي دارد. آنگاه آن زراعت به تحرك ميافتد، سپس آن را زرد ميبيني. بعد خداوند آن را خشك ميگرداند.
با توجه به سخن جمعي از مفسران به رنگ زرد شتري در آيه 32 و33 مرسلات، كه در توصيف رنگ و شرارههاي آتش دوزخ است، اينگونه اشاره شده است: «انها ترمي بشرر كالقصر. كانه31 جمالت32 صفر33»؛ آن آتش شرارههايي از خود پرتاب ميكند [كه در بزرگي] چون قصر و [در رنگ] گويي شتران زرد رنگ است.
شهيد پاكنژاد درباره اثرات رواني و تأثيرات زيستي رنگ زرد مينويسد: «پشه و بسياري از حشرات از رنگ زرد گريزانند و بعضي [در] باغها [يِ خود] براي دور شدن حشرات لامپهاي زرد ساختهاند.34
وي در جايي ديگر درباره خواص رنگ زرد گويد:
زرد: گرم كننده است؛رنگ خوشخويي و خوشحالي است. آزمايشات پسيكولوژيك ثابت كردهاند كه رنگ زرد، خوشحالي زياد ميبخشد»؛ «زرد: روحاني، ايدهآل»؛«زرد: تحريك كننده فكري است و اثر قابل توجهي در كمبودهاي فكري و روحي دارد و برخي از حالات عصبي را آرام مينمايد.»35؛ «زرد: رنگ خوشخويي و خوشحالي و گرم كنندگي است. اصولاًرنگهاي روشن خوشحالي بخشاند. رنگ زرد اگر روشن باشد، نگاه به آن سرورآور و خوشحالي بخش است و اگر به نارنجي تمايل پيدا كند، اثر گوارشي نيز دارد و درخشنده و تابان و هيجانانگيز و مسكن است و ضربان نبض را به آرامي زياد ميكند.»36
شهيد پاكنژاد درباره حالت و احساس گرما بخشي رنگ زرد و تعدادي از ديگر رنگهاي روشن گويد:
«با آزمايش ثابت شده كه كارگران كارخانجات رختشويي از محل كار خويش كه با زرد كمرنگ يا قرمز يا نارنجي روشن رنگين شده، هيچگونه شكايتي از سرما نميكردهاند ولي اگر در محيطي كه با آبي يا بنفش ـكه احساس سرما در انسان ايجاد ميكندـ ملون شده، كار ميكردند، از سرما شاكي بودهاند.»37
دكتر اردوبادي درباره آثار رواني رنگ زرد گويد: «رنگ زرد، رنگ زنده و فعّال، محرّك و مفرّح است و ايجاد وجد و سرور در بيننده ميكند به طوري كه در قرآن به اثر سرور بخشي آن در انسان اشاره شده است: «انها بقرة صفراءفاقع لونها تسر الناظرين»
بنابراين، رنگ زرد كه در بالايِحد فاصلِرنگ متعادلي مانند سبز قرار گرفته است، ميتواند به عنوان يك رنگ محركِ معتدل پذيرفته شود در حالي كه رنگ مادون آن يعني سبز، رنگ مفرح و آرام بخش است و رنگ نارنجي كه در فوق آن قرار گرفته، رنگ مطبوع و محرك است.38
به رنگ سبز در نه آيه قرآن مجيد به صراحت اشاره شده است؛ برخي از آنها مربوط به عالم طبيعت و موجودات دنيوي است و برخي مربوط به جهان ديگر و بهشت برين و موجودات آنجاست:
«الم تر انّ اللّه انزل من السماء ماءً فتصبح الارض مخضرةانّ اللّه لطيف خبير»؛ آيا نديدي خداوند از آسمان آب نازل كرد و بر اثر آن زمين سرسبز گشت؟! خداوند لطيف و آگاه است.
«الذي جعل لكم من الشجر الاخضر ناراًفإذا انتم منه توقدون»؛ [خداوند] همانكه براي شما از درخت سبز آتش ايجاد كرد و شما به واسطه آن، آتش ميافروزيد.
«وهو الذي انزل من السماءماءً فأخرجنا به نبات كل شيءفأخرجنا منه خضراًنخرج منه حباًمتراكباً…»؛ او كسي است كه از آسمان آب نازل كرد و از آن هر نوع روييدني برآورديم و از آن، سبزينههايي با دانههاي متراكم خارج ساختيم.
اين آيه مربوط به رؤيايي است كه پادشاه مصر در زمان حضرت يوسف(ع) ديد. پادشاه مصر گفت: «اني اري سبع بقرات سمان يأكلهن سبع عجاف وسبع سنبلات خضر واخر يابسات يا ايها الملأ افتوني في رؤياي ان كنتم للرؤيا تعبرون»؛ من در خواب ديدم كه هفت گاو لاغر هفت گاو چاق را ميخورند و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشكيده، اي اشراف و اعيان، درباره خوابم نظر دهيد اگر تعبير خواب ميدانيد.
اين آيه نيز درباره موضوع آيه پيش و در دنباله آن است: هم سلولي سابق حضرت يوسف(ع) كه بعد از آزادي مقرب درگاه پادشاه شده بود، خدمت آن حضرت در زندان رسيد و از ايشان درباره تعبير خواب پادشاه اينگونه پرسش كرد: «يوسف ايها الصديق أفتنا في سبع بقرات سمان يأكلهن سبع عجاف وسبع سنبلات خضر واخر يابسات لعلي ارجع الي الناس لعلهم يعلمون»؛ يوسف، اي بسيار راستگو، درباره هفت گاو چاقي كه آنها را هفت گاو لاغر ميخورند و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشكيده نظر ده تا به سوي مردم باز گردم شايد از تعبير خواب آگاه شوند.
آيات ديگري كه در آنها از رنگ سبز سخن به ميان آمده، درباره بهشت و بهشتيان است:
«عاليهم ثياب سندس خضر واستبرق وحلوا اساور من فضة وسقاهم ربهم شراباًطهوراً»؛ بهشتيان لباسهايي از حرير نازك سبز و ديباي ضخيم بر تن دارند و با دستبندهايي از نقره آراسته شدهاند و پروردگارشان نوشيدنياي پاكيزه به آنان مينوشاند.
«اولئك لهم جنات عدن تجري من تحتهم الانهار يحلون فيها من اساور من ذهب ويلبسون ثياباًخضراًمن سندس واستبرق متكئين فيها علي الارائك، نعم الثواب وحسنت مرتفقاً»؛ براي آنان بهشتهاي جاودان است. از زير پاي بهشتيان نهرها جاري است، و آنان به دستبندهايي از طلا آراسته ميشوند، و لباس سبز رنگ از حرير نازك و ضخيم ميپوشند و بر تختها تكيه ميزنند. چه پاداش خوبي و چه جايگاه نيكويي!
«متكئين علي رفرف خضر وعبقري حسان»؛ بهشتيان بر تختهايي سبز و بسيار زيبا و نيكو تكيه زدهاند.
آخرين آيهاي كه در آن از رنگ سبز سخن به ميان آمده، مربوط به رنگ زيباي دو بهشت از بهشتهاي عالم آخرت است. قرآن مجيد در اين باره ميفرمايد: «مدهامّتان» [آن دو بهشت كه در آيه 62 سوره رحمن از آنها صحبت شده] در نهايت سبزي و خرمي هستند.
«مدهامتان» از ماده «ادهيمام» از ريشه «دهمه» است و در اصل به معناي سياهي و تاريكي شب است و به سبز پررنگ نيز اطلاق شده است. از آنجايي كه چنين رنگي نشانه نهايت شادابي و طراوت گياهان و درختان است، درباره آن دو بهشت كه در اوج خرمي و سرسبزي هستند، به كار برده شده است.40
محققان و روانشناسان براي رنگ سبز آثار فراواني را برشمردهاند. يكي از آنها در درمان برخي از بيماريها است.41 دكتر پاكنژاد در اين زمينه گويد: رنگ سبز، مفرح و براي باز و گشاد نمودن رگها و تسكين اعصاب و كم كردن فشار خون مؤثر است و باعث كاسته شدن تب ميشود و در اطاق بيمارستانها نيز به كار ميرود، و براي كساني كه پرتلاش هستند، رنگ سبزِملايم، مناسب است.42
رنگ سبز، قواي فكري را برميانگيزد و بهجتآور است.43 در اين باره شهيد پاكنژاد گويد: «در قرآن مجيد به خاصيت انبساط آوري و بهجت بخشي رنگ سبز در آيه «حدائق ذات بهجة» (نمل، 27/60) اشاره شده است.44 از امام معصوم(ع) در اين زمينه آمده است:
ثـلاثه يـذهبـن عـن قلـب الحــزن الماءوالخضـراءوالـوجـه الحـسـن
سه چيز اندوه را از قلب حزين ميبرد آب و سـبــزه و صــورت زيـبـا45
به طور مكرر تجربه شده كه رنگ سبز نقش تعديل كنندهاي بر افراد عصبي دارد و برخي از پژوهشگران از آن براي درمان بيماريهاي عصبي و اختلالات رواني استفاده ميكنند، و بر اين باوراند كه استعمال رنگ سبز هيچگونه واكنش منفي براي انسان در برندارد. همچنين گفتهاند كه سبز آرامبخش و تسكيندهنده و خنككننده است و در هيتسري و كاستن خستگي اعصاب و زدودن بيخوابي تأثير ميگذارد و فشار خون را ميكاهد و با انبساطي كه در شعريهها ايجاد ميكند، به انسان حرارت46 ميبخشد و نورالژي و ميگرن را ساكن مينمايد. حتي اين رنگ در تعديل نور خورشيد هم مؤثر است.47
دكتر اردوبادي درباره اثرات زيستيـ رواني رنگ سبز گويد: «رنگ سبز در بين هفت رنگ موجود در طيف نور سفيد، رنگ وسط و متعادل است… و اثر مفرح و آرام بخشِملايم دارد؛ نه مانند قرمز كه اثر محرك و هيجان آور و نه مانند آبي كه اثر مسكن و غير فعال دارد. از اين رو، سبز روشن براي محيط كار و زندگي، رنگ مناسبي بوده و اثر مفرحِملايمي دارد و تماس مداوم با آن اشكالي ايجاد نميكند. زيرا به علت متعادل بودنِخواص آن از جهات مختلف، نه توليد عكس العملهاي پي درپي رواني و عصبي ميكند كه منتهي به هيجان و عدم اعتدال و آرامش روحي شود و نه اثرات آرام بخش آن چنان زياد است كه از شادابي و فعاليت انسان بكاهد.»48
دكتر پُدُلسكي (Podolsky) نتايج اثر رنگ سبز را در كتاب «دكتر رنگ را تجويز ميكند» اينگونه شرح داده است: «سبز در سيستم عصبي اثر ميكند. اين رنگ مسكن و هيپتونيك و تعديل كننده هيجانات و اضطراب است. در تحريكات عصبي، بيخوابيها و خستگي اثر مفيدي دارد. فشار را پايين ميآورد. با منبسط ساختن شعريهها، انسان احساس حرارت ميكند. نورالژي و ميگرن را تسكين ميدهد؛ آرام كننده خوبي است و استعمال آن هيچ عكسالعملي را نشان نميدهد.»49
كلمه «بيض» (سفيد) و مشتقات آن11 بار به طور صريح و يكبار هم به طور كنايي در قرآن به كار رفته است. يك مورد آن مربوط به نور است.
«الم تر أنّ اللّه أنزل من السماءماءًفأخرجنا به ثمرات مختلفاًالوانها ومن الجبال جدد بيض وحمر مختلف الوانها وغرابيب سود»؛ آيا نديدي خداوند از آسمان آبي فرو فرستاد كه از آن ميوههايي رنگارنگ برآورديم و از كوهها نيز جادههايي به رنگ سفيد و سرخ و به رنگهاي مختلف و گاه كاملاًسياه ساختيم؟!
يكي از معجزات حضرت موسي(ع) براي هدايت مردم و فرعونيان اين بود كه وقتي دست شريفش را به گريبانش ميبرد، ميتوانست آن را به صورتي زيبا و درخشنده و سفيد خارج كند. در قرآن مجيد در پنج آيه از اين موضوع سخن به ميان آمده است:
«ونزع يده فإذا هي بيضاءللناظرين»؛ و دستش را [از گريبانش] جدا ساخت. بناگاه بينندگان را سپيد و درخشان بود.
«واضمم يدك إلي جناحك تخرج بيضاءمن غير سوءايةاخري»؛ و دست خود را به گريبانت ببر. به صورتي سپيد و درخشنده و بيعيب بيرون ميآيد. اين نشانه ديگري از سوي خداوند است.
لازم به ذكر است كه همه رنگهاي سفيد، زيبا نيستند، و شايد اين به دليل تركيبات و ناخالصيهايي باشد كه ضميمه رنگ سفيد ميشود و آن را زشت جلوه ميدهد. ظاهراً در آيه فوق و دو آيه ديگري كه در پي ميآيد، با قيد «من غير سوء» به اين موضوع اشاره شده است.
«وادخل يدك في جيبك تخرج بيضاءمن غير سوء في تسع آيات الي فرعون وقومه إنهم كانوا قوماًفاسقين»؛ و دست خود را در گريبان كن، سفيد و درخشان بيآنكه عيبناك باشد، بيرون ميآيد، همراه نُه معجزه ديگر به سوي فرعون و قوم او روانه شو؛ چه آنان گروهي نابكارند.
«أسلك يدك في جيبك تخرج بيضاءمن غير سوء…»؛ دستت را به گريبانت ببر كه سفيد و درخشنده و بيعيب بيرون ميآيد.
حضرت يعقوب(ع) در فراق حضرت يوسف شديداً اندوهناك شد و بسيار گريست، و همين امر باعث نابينايي و سفيدي مردمك چشمان وي گرديد. در آيه 84 سوره يوسف به اين موضوع اشاره شده است: «وتولي عنهم وقال يا اسفي علي يوسف وابيضت عيناه من الحزن فهو كظيم»؛ و از آنان [فرزندان خود] روي برگرداند و گفت: افسوس بر يوسف!و چشمانش از اندوه، سفيد [و نابينا] شد اما خشم خود را فروخورد.
دو آيه بعدي درباره سفيدي و درخشندگي چهره مؤمنان در روز قيامت است:
«يوم تبيض وجوه وتسود وجوه فأما الذين اسودت وجوههم، أكفرتم بعد ايمانكم فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون. واما الذين ابيضت وجوههم ففي رحمةالله هم فيها خالدون.»؛ روزي كه چهرههايي سپيد و چهرههايي سياه ميگردد. اما آنان كه صورتهايشان سياه گشته [به آنان گفته ميشود:] آيا بعد از ايمان آوردن كافر شديد؟! پس به سبب آنچه بدان كفر ميورزيديد، عذاب را بچشيد. و اما كساني كه رخسارشان سپيد گشته، در رحمت الهي خواهند بود و جاودانه در آن هستند.
دو آيه بعدي در بار رنگ يكي از نوشيدنيهاي بهشتيان است:
«يطاف عليهم بكأس من معين. بيضاء لذة للشاربين»؛ گرداگرد بهشتيان جامههايي از شراب پاكيزه به حركت در آورده ميشود كه سپيد و درخشان، و لذتبخش نوشندگان است.
«وعندهم قاصرات الطرف عين . كانهن بيض مكنون»؛ و در نزد بهشتيان همسراني زيبا چشم وجود دارند.
آنان در سپيدي و لطافت گويي تخم مرغهايي پنهان شدهاند.
در آخرين آيه از اين بخش به طور كنايي از رنگ سفيد سخن به ميان آمده است:
«قال رب اني وهن العظم مني و اشتعل الرأس شيباً…»؛ زكريا گفت: خدايا، استخوانم سست و شعله پيري [ سپيدي] سرم را برافروخته است.
مارتين لانك درباره اثر پسيكولوژيك رنگ سفيد گفته است: سفيد، مليح و براق است.50
پژوهشگر ديگري در اين باره گفته است: «سفيد، علامت پاكي است و اگر با زرد، قرمز يا نارنجي توأم شود، سرد است.»51
البته اگر محيط فعاليت انسان يكپارچه سفيد باشد و يا به هر دليلي با اين رنگ يا نور سفيد شديد، زياد تماس داشته باشد، دچار خستگي ميشود. دكتر ارودبادي در اين باره گويد: رنگ سفيد كامل يا نور شديد سفيد حتي در مدت كم، قدرت ديد را به علت خستگي اعصاب و عضلات چشم تغيير داده و دچار عوارض حاد و مزمن ميكند كه در صورت مداومت ممكن است تا مرحله ايجاد كوري نيز پيش رود. بر اين اساس كساني كه بر حسب اقتضاي شغلي با زمينههاي سفيد سروكار مداوم و طولاني دارند از عمر طبيعي چشمشان كاسته ميشود.»52
در قرآن مجيد، به رنگ قرمز دوبار تصريح شده، يكي در آيه 27 سوره فاطر در اين باره كه رنگ جاده مانند كوههاست: «الم تر انّ اللّه انزل من السماء ماءً فاخرجنا به ثمرات مختلفاً الوانها و من الجبال جدد بيض و حمر مختلف الوانها و غرابيب سود». و ديگري در آيه 37 سوره الرحمن: «فاذا انشقت السماء فكانت وردة كالدهان» اين آيه درباره آسمانِ روز قيامت و حالت آن است كه خداوند ميفرمايد: در آن هنگام كه آسمان شكافته ميشود، به رنگ گُلي چون روغن در ميآيد. شيخ طبرسي ذيل اين آيه به نقل از برخي از مفسّران در توضيح «وردة» گويد: مقصود خداوند از «وردة» رنگ گُلي است. گرچه گياهان الوان گوناگوني دارند ولي بيشتر سرخرنگ هستند. از اين رو آسمان روز قيامت به گل در سرخي آن تشبيه شده است. طبرسي در دنباله به نقل از مفسر ديگري در توضيح «الدهان» گويد: آسمانِ روز قيامت مانند روغنهاي رنگارنگي است كه پارهاي از آنها بر پارهاي ديگر ريخته مي شوند.53
طبق گفته مارتينلانك صفات پسيكولوژيك رنگ قرمز عبارت است از نيرو بخشي، محرك بودن، ايجاد فعاليت و سمپاتيك بودن.54
و بر اساس سخن پژوهشگر ديگري، رنگ قرمز برانگيزنده و خلق كننده و هيجانآور است.55
دكتر پُدُلسكي در كتاب «دكتر رنگ را تجويز ميكند» در اين باره گويد: «قرمز: محرك فكري و گرم است و شرايط التهاب را تشديد ميكند و فعاليت جنسي مردان را ميافزايد و در علاج ملانكولي هم تأثير دارد.56
نكته قابل ذكر اينكه وجود تمامي رنگها براي ادامه حيات ضروري و لازم است و هر يك نقش سازندهاي را در اين راستا ايفا ميكنند. براي مثال در جايي كه رنگ قرمز نباشد، گرچه نيروي گياهان به حداكثر ممكن ميرسد، ولي هيچ فتوسنتزي صورت نميگيرد.57
دكتر پاكنژاد در جايي درباره آثار رنگ قرمز گويد: «آنچه امروز [ه] در [باره] خواص رنگها ذكر شده، به اختصار چنين است: قرمز: تسكين دهنده برخي [از] بيماريهاي پوستي، مسكن حساسيتها، مقوي و مرتب كننده هضم و اشتها، مقوي ضعف عصبي، گرم كننده و محرك احساسات و افزايش دهنده كشش عضلات و فشار خون و فعاليت جنسي و كم كننده تنفس…»58
و به هر حال، قرمز، رنگ آتش و خون و رنگي ميباشد كه حامل حرارت و گرمي است.59
محقق ديگري درباره آثار رواني رنگ قرمز گويد: «… در ميان انواع رنگها، اثر تحريكي آن از همه بيشتر است و به علت همين اثرِتحريكي است كه براي جلب توجه و دادن علامت يا نماياندن سريعتر و صريحتر چيزي از فواصل دور بهكار ميرود تا… از وقوع حادثه جلوگيري بهعمل آورد…. انسان بهطور ناخودآگاه بيشتر از هر رنگ ديگري به رنگ قرمز از خود حساسيت و عكسالعمل رواني نشان ميدهد… مطالعات حيوانشناسي نشان ميدهد كه حشراتي بهمانند زنبور عسل نيز به رنگهاي خانواده قرمز حساسيت زيادي دارند و اين امر سبب ميشود كه از فواصل بسيار دور، گلهاي قرمز را تشخيص داده و بهطرف آنها بروند… تماسهاي دائمي با رنگ قرمز… بهجهت تحريك اعصاب و تأثير آن در فعّاليت عمومي، موجب سلب آسايش و آرامش ميگردد.»60
قرآن مجيد در هفت مورد بهطور صريح و در دو مورد بهطور غير صريح به واژه «سود» (سياه) و مشتقّات آن اشاره دارد. يك مورد از آنها به مبحث نور ارتباط دارد و موارد ديگر به رنگ، كه در پي ميآيد:
«الم تر ان الله انزل من السماء ماءً فأخرجنا به ثمرات مختلفاً الوانها و من الجبال جدد بيض و حمر مختلف الوانها و غرابيب سود»
آيه بعدي دربار چهره مكدر عربهاي جاهلي است كه قرآن از آن به رنگ سياه تعبير فرموده است. اين حالت براي آنان به هنگام اطلاع از ولادت نوزاد دختر بهوجود ميآمد:
«و إذا بشّر احدهم بالأنثي ظلّ وجهه مسوداً و هو كظيم» و زماني كه به يكي از مردم عرب نوزاد دختري بشارت داده ميشد، صورتش را سياهي فرا ميگرفت در حالي كه سخت دلتنگ بود.61
جالب اينجاست كه قوم عرب با آنكه از فرزند دختر كراهت زيادي داشتند و از شنيدن مژدهاش سياه چرده ميشدند، اما فرشتگان را مؤنث و دختران خدا ميدانستند.62 خداوند در آيه ذيل به اين نكته اشاره فرموده است:
«و اذا بشّر احدهم بما ضرب للرحمن مثلاً ظل وجهه مسوداً و هو كظيم» و هنگامي كه به يكي از مشركان عرب آنچه [ دختري] را كه براي خدا قرار داده بودند، بشارت داده ميشد، چهرهاش را سياهي ميگرفت و سخت رنجيده خاطر ميشد.
آيات بعدي درباره رنگ چهره اهل دوزخ در جهان آخرت است و تفاوتش با دو آيه قبل در اين است كه رخساره و اندام جهنميان واقعاً سياه است نه آنكه سياهي ـآنهم از جنس رنگهاي دنيوي كه در آيات مورد نظر برخاسته از تجمع خونهاي حامل دياكسيدكربن در صورت استـ عارضش شده باشد:
«يوم تبيض وجوه و تسود وجوه فأما الذين اسودت وجوههم أكفرتم بعد ايمانكم فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون» روزي كه چهرههايي سپيد و چهرههايي سياه ميگردد. اما آنانكه صورتهايشان تيره گشته [به آنان گفته ميشود:] آيا پس از ايمان آوردن، كافر شديد؟! پس به سبب آنچه بدان كفر ميورزيديد، عذاب را بچشيد.
«و يوم القيامة تري الذين كذبوا علي اللّه وجوههم مسودّة أليس في جهنم مثوي للمتكبرين» و در روز قيامت خواهي ديد كساني كه به خدا دروغ بستهاند، چهرههايشان سياه است آيا در جهنم جايگاهي [مناسب] براي متكبران نيست؟!
در آيات بعدي به طور ضمني به رنگ سياه اشاره شده است:
«فلمّا رأوه زلفة سيئت وجوه الذين كفروا و قيل هذا الذي كنتم به تدّعون» وقتي آن [عذاب] را از نزديك مشاهده كنند؛ چهره كساني كه كفر ورزيدهاند، زشت [و سياه] گردد و گفته شود: اين همان [وعده عذابي] است كه تقاضايش را داشتيد.
«و وجوه يومئذٍ عليها غبرة. ترهقها قترة» و صورتهايي در آن روز غبارآلود است و دود تاريكي آنها را پوشانده است. در تفسير صافي «قتره»را سياهي و ظلمت معنا كرده؛63 و شايد به اصطلاح مفهوم لازمي يا ملازم آن باشد. يعني لازمه تيرگي و آميختگي با غبار تيره يا ملازم آن سياهي و كدورت وجه است.
از آنجايي كه رنگ سياه ممكن است باعث تهوع شود، از بهكارگيري آن در هواپيما و كشتي خودداري ميكنند.64
برخي گويند كه رنگ سياه، رنگي سبك و غلطانداز است65 اما در مقابل برخي بر اين باوراند كه جلوه و ابهت رنگ سياه بيشتر از ديگر رنگهاست؛ گويند نخستين بار ابومسلم خراساني به اين مسأله پي برد. وي هر روز از لشكرش كه لباس و پرچمي به يكي از رنگها چون سبز و زرد داشتند، سان ميديد و سرانجام رنگ سياه را براي ايجاد اضطراب در دشمن برگزيد.66 از آن زمان به بعد به سپاه ابومسلم خراساني سياهجامگان ميگفتند.
آنچه مسلّم است، اين است كه رنگ سياه، حالت حزن و افسردگي در انسان ايجاد ميكند و با شادي و انبساط خاطر، تناسب درستي ندارد. از همين روست كه در عزاداريها از اين رنگ استفاده ميكنند.
در صورتي كه تعادل روحي انسان برقرار نباشد، ممكن است رنگ سياه از جمله زمينههاي خودكشي را در فرد ايجاد كند.
رنگ سياه، آثار رواني ديگري هم دارد، از جمله براساس گزارشي وقتي صندوقهايي را كه به رنگهاي روشن و سبز و تيره از جمله سياه بود، بين كارگران تقسيم كردند، حاملان صندوقهاي تيره و سياه از درد كمر و كليه شكايت داشتند.67 و اين حاكي از اثر مخرب روحي اين رنگ است كه در هر جايي نبايد از آن بهره برد.
1. معين، فرهنگ فارسي، 2/1677.
10. لغتنامه دهخدا، مادّه «رنگ»، نيز ر.ك: موسوعة المورد، 3/58، 59.
11. نيوتن عقيده داشت كه رنگهاي هفتگانه طيف، رنگهاي خالصاند و به رنگهاي ديگر تجزيه نميگردند ليكن بهموجب نظريه موجي نور، رنگهاي مختلف، نورهايي هستند كه طول موجشان با هم اختلاف دارد. هر چه از رنگ قرمز به طرف بنفش پيش ميرويم، طول موج نور، كم ميشود.ضمناًهر يك از رنگهاي طيف مثلاًنور قرمز داراي طول موج معيني نيست بدين معنا كه انواع مختلف رنگ قرمز داراي طول موجهايي است كه از قرمز سير با طول موج80 ميكرون شروع ميشود و به قرمز روشن با طول موج65 ميكرون خاتمه مييابد. اين رنگها به طور اتصالي تغيير ميكنند و حد فاصلي بين آنها نميتوان تشخيص داد؛يعني معلوم نيست كجا رنگ قرمز پايان مييابد و رنگ نارنجي آغاز ميگردد. (لغتنامه دهخدا، ماده رنگ).
12. الحكمة المتعاليه، 4/85 ـ 88.
13. ر.ك: همان/93.
14. همان/94.
15. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، 18/144.
16. لغتنامه دهخدا، ماده «رنگ».
17. روانشناسي عمومي/160.
18. در تفسير قمي از امام باقر(ع) نقل شده، كه منظور از صبغةاللّه اسلام است. علامه طباطبائي ميفرمايند: ظاهر آيات اين روايت را تأييد ميكند. الميزان، 1/303.
19. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، 5/205.
2. تاج العروس، مادّه لون.
20. مجمع البحرين، طريحي، ماده «ذ، ر، أ».
21. مجمع البيان، 3/543 دار المعرفه.
22. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، 5/176 ـ 177.
23. همان، 11/248.
24. همان/273.
25. در اين زمينه ر.ك: تفسير صافي، 1/128.
26. همان/127.
27. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، 3/281، 282.
28. ر. ك: همان، 6/247.
29. همان/248.
3. لسان العرب، 12/367 و نيز ر. ك: مجمع البحرين، 2/155، با تغييرات محمّد عادل، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 2ربع.
30. همان/245 و 247.
31. فيض كاشاني وجههاي تشبيه دو آيه را به ترتيب، «بزرگي» و «رنگ» دانسته است. (تفسير صافي، 5/270).
32. اين واژه را برخي «جمالات» (جمعِ جمعِجَمَل) قرائت كردهاند. (مجمع البيان، 5/633).
33. برخي از مفسران نظير جبايي، «جمالت صفر»را به شتران زرد موي ترجمه كردهاند. (ر. ك: مجمع البيان، 5/632). در تفسير نمونه نيز اين قول اختيار شده است. (تفسير نمونه، 25/419). البته اين نظر اشتباه و از قياس با آتشهاي دنيوي ناشي گرديده است. در متن به اين مطلب اشاره شده است. در مقابل، گروهي ديگر چون حسن بصري و قتاده و فرّا و قمي و فيض، «صفر» را به معناي سياهي مايل به زردي ترجمه كردهاند. فرّا در اين باره گفته است: هيچ شتر سياهي ديده نشده جز آنكه به رنگ زرد تمايل دارد. و از اين رو مردم عرب به شتر سياه، «صفراء»گويند. (ر. ك: مجمع البيان، 5/634؛ تفسير قمي، تصحيح موسوي جزايري، 2/400؛ تفسير صافي، تصحيح اعلمي، 5/270). و به نظر نگارنده همين عقيده صحيح است. زيرا حضرت زين العابدين(ع) در دعاي 32 صحيفه سجاديه در توصيف آتش دوزخ ميفرمايد: «اللهم اني أعوذبك… من نارٍ نورها ظلمة»؛ خدايا به تو پناه ميبرم از آتشي كه نورش تاريكي است. سيد علي خان ـشارح و مفسّر صحيفه سجاديهـ در رياض السالكين در شرح اين بخش از دعا گويد: امام(ع) با اين جمله، ويژگي آتش دوزخ را توصيف كرده و تفاوت آن را با آتش دنيوي بيان نموده و مفهوم كلام حضرت اين است كه آتش اخروي نوري ندارد و تاريك و سياه است؛ و علت اينكه فرموده: «نورها ظلمة» مطلبي است كه در اذهان جاي گرفته كه آتش هميشه با نور همراه است؛فلذا امام(ع) فرموده كه نور آتش اخروي، ظلمت است. در احاديث اسلامي نيز مطالبي در اين راستا و همسو با آن روايت شده است: ترمذي و جز او نقل كردهاند كه پيامبر(ص) فرمود: آتش دوزخ را هزار سال افروختند تا آنكه سرخ شد. سپس هزار سال ديگر افروختند تا آنكه سپيد گشت. آنگاه هزار سال ديگر هم افروختند تا آنكه سياه شد. بنابراين سياه و تاريك است.
34. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، 3/280.
35. همان، 5/189، 190.
36. همان، 18/138.
37. همان، 5/194، 195.
38. آيين بهزيستي اسلام، 2/47.
39. مقصود رنگ گياهان است كه دورنماي آن زمين را سبزفام جلوه ميدهد.
4. ر. ك: مفردات راغب اصفهاني/457، تحقيق محمّد سيّد گيلاني، نشر مرتضويه.
40. تفسير نمونه، 23/176، 177.
41. اصولاً رنگها ـنه تنها رنگ سبزـ نسبت به مداواي تعدادي از بيماريها اثرات قابل توجهي دارند.
42. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، 3/278،279.
43. همان/279.
44. همان، 11/250.
45. همان، 3/282.
46. چنانكه مشاهده ميشود، رنگ سبز در حالات متفاوت، برودت و گرما را در انسان ايجاد ميكند و اين را بايد به حالات مختلف افراد مربوط دانست.
47. ر. ك: اوّلين دانشگاه و آخرين پيامبر، 5/190، 191 و 196.
48. آيين بهزيستي اسلام، 2/47، 48.
49. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، 5/198.
5. مجموعه مصنفات شيخ اشراق، 2/106.
50. همان/197.
51. همان.
52. آيين بهزيستي اسلام،2/75 و 76.
53. مجمع البيان، 5/311، دار المعرفه.
54. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، 5/196.
55. همان/197.
56. همان/198ـ 199.
57. همان/201.
58. همان، 11/248.
59. همان، 5/195.
6. الحكمة المتعالية، 4/91، دار احياء التراث العربي، بيروت.
60. آيين بهزيستي اسلام، 2/41. نامبرده دربار آثار طبي رنگ قرمز نيز توضيحات ارزشمندي داده كه بهعلت آنكه بهنظر ما ارتباط حقيقي با رنگ قرمز ندارد و از خواص اشعههاي قرمز است، از درج آن خودداري كرديم.
61. دربار نحوه برخورد مردم عرب با دختران و زنان ر.ك: الصحيح من سيرة النبي الاعظم، جعفر مرتضي عاملي، 1/46 و تفاسير قرآن ذيل آيه فوق و كتب سيره و تاريخ.
62. همان، 5/66.
63. ر.ك: تفسير صافي، 5/288.
64. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، 3/279.
65. همان، 5/192.
66. همان/281.
67. همان/195.
7. الميزان، 15/122.
8. لغتنامه دهخدا، مادّه «نور»، نيز ر.ك: موسوعة المورد، اثر بعلبكي، 6/119.
9. اصول روانشناسي، نرمانل، مان، ترجمه و اقتباس: ساعتچي، 2/340.